تشابه اسمی...
گاهی فقط یک تشابه اسم
برای چند لحظه
باعث میشه
دقیقاً احساس کنی
که قلبت داره از تو سینت کنده میشه.....!
گاهی فقط یک تشابه اسم
برای چند لحظه
باعث میشه
دقیقاً احساس کنی
که قلبت داره از تو سینت کنده میشه.....!
دلم میخواد حافظه مو از دست بدم! ببرنم یه جا،وسط یه عالمه آدمی که
همه شون حافظه هاشونو از دست دادن..!یه عالمه آدم جدیدی که هیچی
ازشون ندونم!هیچی ازم ندونن!اصلا مجبور نباشم از اول بشناسمشون!بعد
عصرا بشینیم دور هم چایی بخوریم، فقط بر بر همدیگه رو نگاه کنیم!
اصلا هیچ حرفی نداشته باشیم با هم بزنیم..هیشکی از گذشته ش خاطره
تعریف نکنه..هیشکی هیشکیو نشناسه!هیشکی هیچی یادش نباشه!هیشکی..!
نه دلتنگی داشته باشیم!نه دوست قدیمی!نه دل بستگی!نه
وبلاگ..اصلا هیچی به هیچی..هیشکی هیچ خاطره ای نداشته باشه که وقتی
یادش میفته، قیافه ش کج و کول شه..
مُرد اون دختری که سرش پایین و ساده بود...:)
همیشه توی زندگیت به یه جایی میرسی
که دل میکنی از هرچیزی که داری همیشه منتظر یه فرصتی
یه گوشه خلوت دنج واسه گریه زاری
راه فراری نیست زنـدگیت همـینه تقدیر نوشته چشمت روز خوش نبینه:)
دلم خودم آتیش میگیره از سرگذشت قلبم
که میدونست چی میشه چرا قلبمو افرید...:)
ای کاش خودم میتونستم انتخاب کنم که کجای این دنیا
باشم..:)
برای تو زندگی میکنم ، به عشق تو زنده هستم ، اگر نباشی دیگر نیستم
تویی که بودنت به من همه چیز میدهد، هر جا بروی دلم به دنبال تو میرود...
عشق تو ، حضور تو، به من نفس میدهد هوای بودنت
این دیگر اولین و آخرین بار است که دل بستم ، نه به انتظار شکستم ، نه
منتظر کسی دیگر هستم
تو در قلبمی و تنها نیستی ، تو مال منی و همه زندگی ام هستی...
همین که احساس کنم تو را دارم ، قلبم تند تند میتپد ، به عشق تو میگذرد
روزهای زندگی ام...
به عشق تو می تابد خورشید زندگی ام ، به عشق تو آن پرنده میخواند آواز
زندگی ام
و این است آغاز زندگی ام ، گذشته ها گذشته ، با تو آغاز کردم و با تو
میمیرم....
به هوای تو آمدن در این هوای عاشقانه چه دلنشین است ، به هوای تو دلتنگ
شدن و اشک ریختن کار همیشگی من است
بودنم به عشق بودن تو است ، اگر اینجا نشسته ام به عشق این انتظار است
در انتظار توام ، تا فردا ، تا هر زمان که بخواهی چشم به راه آمدن توام
خسته نمیشود چشمهایم از این انتظار ، میمانم و میمانم از این خزان تا پایان بهار
تا تو بیایی و او که به انتظارش نشستم را ببینم ، تا چشمهایت را ببینم و
دنیای زیبایم را در آغوش بگیرم
نمیتوان از تو گذشت ، به خدا نمیتوان چشم بر روی چشمهایت بست ، بگذار
تو را ببینم ، تا آخرین لحظه ، تا آخرین حد نفسهایم....
نمیگویم که مرا تنها نگذار ، تو در قلبمی و هیچگاه تنها نمیمانم ، نمیگویم
همیشه بمان ، تا زمانی که هستی من نیز میمانم ، اگر روزی بروی ، دنیا را زیر
پا میگذارم ، نمیگویم تنها تو در قلبمی، نیازی به گفتنش نیست آنگاه که تو
همان قلبمی... قلبی که تنها تپشهایش برای تو است ، زنده ماندن من به شرط
تپشهای این قلب نیست ، به عشق بودن تو است
دلم کـــــــَــــمی خدا میخواد...
کــــَـــمی سکـــــــــــوت...
کمــــَـی دل بریدن میخواد...
کمیـــ اشک...
کمی بــــُــهْــت...
... کمی آغوش آسمانیـــ
کمی دور شدن از این آدمهــــا...!
کمی رسیدن به خدا...